بسم او .
یادمه نیمه شب بعد از عروسی خاله که خسته و کوفته روبهروش نشسته بود بهش غبطه خوردم چون مشقاش نمونده بود و فردا صبح قرار نبود بره مدرسه.
حدودا دو سال بعدش به آیلین غبطه خوردم چون اون موقع ها یه نوزاد کوچولو بود و باز هم قرار نبود بره مدرسه و حتما اون موقع بازم مشقامو ننوشته بودم :)
درباره این سایت