بسم او .
تو این جایی در آغوشم، روی دستانم.هنوز بودنت را باور نکرده ام. می ترسم همه ی این ها خوابی شیرین باشد. می ترسم روزی بیاید و من چشم باز کنم و تو . تو نباشی اینجا. روی دستانم، در آغوشم. مثل گرمای بازدم در هوای برفی اطرافم محو شوی و من هیچ وقت دیگر پیدایت نکنم .
ادامه مطلب
درباره این سایت